مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
در کـوچه پـای آمدنـش تـیـر میکـشد از سمت گـوش تا دهـنش تیر میکشد این طفل هر زمان که به در میکند نگاه بی وقـفـه چـارچوب تنش تیر میکشد مـادر چـقـدر دلنگـران سکوت اوست فـهـمـیـده سیـنـۀ حـسنـش تـیر میکشد نام حسن ردیف غزلهای غربت است حتی ردیـف تَن تَ تَـنـَش تیر میکشد این بار زهـر کـینه بر او کارگـر شده هی لخته لخته هی دهـنش تیر میکشد زینب نـشستـه پـارۀ تن را نظـاره گـر با هر نفـس نفـس، بـدنش تیر میکشد از بس که گریه کرده در این ماتم عظیم چـشمان خیس سینه زنش تیر میکشد شـاید که یـاد کـربـبلا میکـنـد حـسین وقـتی که دارد از کـفـنش تیر میکشد |